یار دیروز امام و همراه امروز رهبری
آیتالله محمدرضا مهدوی کنی 10 سال پس از آیت الله مشکینی یعنی در سال 1310 در کن به دنیا آمد. ایشان در ایام تحصیل توفیق شاگردی بزرگانی چون حضرت امام خمینی (ره)، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، آیتالله بروجردی، علامه شعرانی و آیتالله صدوقی را بهدست آورد. در ایام پرالتهاب و مخاطرهانگیز مبارزه با رژیم پهلوی از فعالان و خط مقدمیها به شمار میآمد. ایشان پس از انقلاب یکی از اعضای روحانی شورای انقلاب در کنار بزرگانی چون شهید مطهری، آیتالله سیدعلی خامنهای، آیتالله طالقانی و آیتالله دکتر بهشتی بود و در تصمیمگیری در لحظههای سرنوشتساز تاریخ ایران مشارکت فعال داشت. او در دولت شهیدان جاودان، رجایی و باهنر، به عنوان وزیر کشور به فعالیت پرداخت و پس از شهادت این بزرگواران به عنوان نخستوزیر موقت تشکیل کابینه داد و تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و تشکیل کابینه جدید، عملا مسئول اول اجرایی کشور بود. او علاوه بر ریاست حوزه مروی تهران، ریاست دانشگاه امام صادق (ع) را نیز به عهده دارد. این دانشگاه که از سال 61 و پس از انقلاب فرهنگی فعالیت خود را آغاز کرده، با هدف تولید علم انسانی اسلامی و تربیت نیروی انسانی متعهد و کارآمد برای نظام جمهوری اسلامی، فعالیتهای ارزشمندی را انجام میدهد؛ گرچه به نظر میرسد فاصله وضع موجود با وضع مطلوب بسیار است. اما شاید مهمترین شأن اجتماعی- سیاسی آیتالله مهدوی کنی حضور در عرصههای سیاسی و اجرایی کشور به عنوان یک «معلم اخلاق» باشد. درسهای اخلاقی و سخنرانیهای مذهبی ایشان برای عموم مردم و توصیهها و رهنمودهای موردی ایشان به خواص همواره بر محور «عمل به تکلیف» و «ضرورت پایبندی بر منش اخلاق اسلامی» استوار بوده است. موضع گیری های روشنگرانه فقیه مبرز امروز انقلاب همواره در گردنه های مخاطره آمیز پس از رحلت امام(ره ) غنیمت بوده است. آیت الله مهدوی کنی خاطره ای از خطرات کمین کرده شده در ماهیت جریانات سیاسی دوم خرداد نقل میکند که اتفاقا امروز شنیدنی است: «درباره انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم باید بگویم که بنده قبل از انتخابات دوره ششم احساس خطر می کردم و گفتم احساس می کنم مشروطه دارد تکرار می شود چون میدیدم برخی مدیران و مسئولان که در متن نظام و در دولت هستند و بودند، مطالبی را اظهار میدارند؛ گویا بعضی از اصول قانون اساسی برایشان قابل قبول نبود. اگر محترمانه بگویم این اصول برایشان هضم نشده بود و گاهی به طرفداری از دولت آقای هاشمی، رهبری را زیر سوال می بردند و رهبری را مزاحم می دیدند. به ویژه بعد از اینکه جریان کارگزاران و این حرفها پیش آمد و گروه دوم خردادی نیز به آنها پیوستند و جبهه واحدی تشکیل دادند؛ من در این جریان که روزبه روز پیش می رفت احساس می کردم جریان، جریانی معمولی نیست از این رو در بعضی سخنرانی هایم گفتم که من واقعاً احساس خطر می کنم همان احساس خطری که در مشروطیت می شد، بنابراین با صراحت گفتم ... هشدار من در آغاز برای بسیاری قابل قبول نبود و غریب می نمود حتی آقای هاشمی هم گفتند این حرفها چیست که آقای مهدوی می گوید؟ ...
این روزها که بحث ریاست آیتالله محمدرضا مهدوی کنی در مجلس خبرگان رهبری قطعی شده است به یاد آیتالله علی مشکینی افتادیم. البته شباهتهای این دو بزرگوار هم جالب توجه است؛ هر دو بزرگوار یار دیرین امام و رهبری بودند و در طول سالهای مخاطره و حوادث فتنهگون رشته برادری و همراهی دیروز خویش را با رهبری نشکستند و به عهد خود با ولیفقیه زمان پایدار ماندند. ریاست امروز جامعه روحانیت مبارز، از لحاظ سلوک اخلاقی و منش رفتاری ، شباهت هایی به رییس فقید جامعه مدرسین حوزه قم دارد. استنکاف اخلاقی و گریز از موقعیتهای شهرت و مسئولیت تا به سرحد احراز تکلیف و وظیفه، مشخصه واحد و مشترک آیتالله مشکینی و آیتالله مهدوی کنی بوده و هست. دارا بودن پشتوانه عمیق فقاهتی و قطعی بودن درجه اجتهاد این دو بزرگوار نیز یکی دیگر از ویژگیهای مورد اشاره است. بنا بر حدیث نبوی «صنفان من امتی اذا صلحا صلحت امتی و اذا فسدا فسدت امتی، قیل یا رسول الله! و من هما؟ قال: الفقهاء والامراء» به نظر میرسد حضور آیتالله مهدوی کنی در سمت ریاست مجلس خبرگان رهبری که همانند فقیه مرحوم آیتالله مشکینی از معنویت خاصی برخوردارند، میتواند به صلح و صلاح بیش از پیش امت کمک کند و با حضور عمارگونه در کنار رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی، موجبات وحدت و آرامش و نا امیدی فتنه گران را فراهم آورد.
صحنه سیاسی- اجتماعی ایران اسلامی این روزها سخت درگیر مسئله ای مهم شده است. انتخاب رئیس مجلس خبرگان رهبری در رسانه های خبری و تحلیلی عرصه مطبوعات و صفحات وِب، همه اخبار دیگر را تحت الشعاع قرار داده است. مجلس خبرگان رهبری از دیرباز و از بدو تشکیل این نهاد مهم و استراتژیک، مأمنی از انسان های پاک، عالِم و فقیه، اخلاق مدار و بدور از بازی های بچه گانه سیاست بوده است.
در هفته های اخیر و بالاخص هفته گذشته، مطبوعات مکتوب و رسانه های سایبری موسوم به اصلاح طلبی و حتی نزدیک به جریان برانداز در اقدامی هماهنگ نیروهایشان را جمع کردند تا اینگونه وانمود کردند که انتخاب بین آیت الله «محمدرضا مهدوی کنی» این انقلابی و معلم اخلاق خوش سابقه و از خواصی که هیچگاه در حمایت از آرمان های امام ساکت ننشسته و آقای «هاشمی رفسنجانی»، امری است معطوف به کسب قدرت. این قلم های ناپاک که زائیده زَر و زوری هستند که این روزها یا حامی جنبش موهوم سبز است یا در قبال آن ساکت؛ هدفی جز این ندارند که این عالِم اخلاق و مجاهد را در معذور قرار داده تا ایشان در سایه توجهات اخلاقی به رسالت الهی خود عمل ننمایند. جریانی که اگر حامی فتنه گران نباشد بدان راضی است و دوست دارد هر روز شبکه های تلویزیونی لندن و اسرائیل محور از سخنان برخی خواص که از قضا فعلاً در جایگاه قابل توجهی در مجلس خبرگانند؛ گزیده هایی بریده نماید و به اسم نظارت بر رهبری چُماق کند بر سر امت مظلوم یا محملی باقی بماند تا امثال کدیورِ منحرف بتوانند نامه بنویسند و به مقتدای شیعیان عالَم و سید مستضعفین امروز جهان تعرض نمایند. اما باید دانست که آیت الله «مهدوی کنی» با سوابقی چون ریش کمیته های انقلاب اسلامی، نخست وزیر سال های دور انقلاب، عضو شورای بازنگری قانون اساسی، عضو فقهای شورای نگهبان قانون اساسی و دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، هیچگاه از دفاع از اندیشه های ناب و مترقی انقلاب اسلامی دست بر نداشته است. با ورود آیتالله مهدوی کنی که نه به خواست ایشان بلکه با پا در میانی بسیاری از بزرگان قم و اعضای شاخص مجلس خبرگان صورت گرفته امید میرود تا شاید آبی که بدست ریاست فعلی این مجلس در آستانه بیرون رفتن از جوی نظام بوده، به محل خود باز گردد و در جایگاه خود مستقر شود.
سال 1386 بود که «هاشمی رفسنجانی» در برنامه جنجالی موسوم به «کوله پشتی» حاضر شد و از خاطراتش در روزهای اولیه انقلاب گفت. هاشمی رفسنجانی طبق معمول از برخوردهایش با امام راحل (ره) گفت و اینکه «هر جا رهبر کبیر انقلاب خواسته یا پیشنهادش را نمیپذیرفت، او گریه می کرد، شاید اصرار مؤثر افتد!» بعد از این و از دست قضاء آيت الله «محمدرضا مهدوي كني»، وزير كشور شهيدان رجايي و باهنر و دبيركل جامعه روحانيت مبارز هم در برنامه فوق العاده شبكه 3 حضور یافت تا به بيان خاطراتش از روزهاي پرالتهاب سال هاي انقلاب بپردازد. جالب آنکه رشته کلام در آن گفتگو میرسد به ماجرای تسخیر لانه جاسوسی و ایشان میگوید: «عصری که سفارت آمریکا توسط دانشجویان اشغال شد، مهندس بازرگان زنگ زد با عصبانیتی که داشت و در حاليكه هنوز از رضايت يا عدم رضايت امام اطلاع دقیق نداشتیم؛ شروع کرد به داد و بیداد کردن، که چرا این حزب الهیها و کمیته چی ها این کارها را می کنند.... مرحوم بهشتی هم تماس گرفتند و ايشان هم ناراضي بود. یادم نیست من زنگ زدم یا حاج احمد آقا خودشان زنگ زدند. از ایشان پرسیدم که اینها سر خود این کار را کرده اند یا امام گفته است؟ گفتم: اگر امام گفته است که ما تابعیم ولی اگر امام نگفته چرا این کار را کرده اند؟ حاج احمد آقا همین که می خندید گفت: حالا اگر امام گفته باشد چطور؟ گفتم اگر امام گفته باشد که هیچ!» اما نکته جالب این برنامه زنده اینجاست که وقتی مجری از رئيس كميته هاي انقلاب اسلامي آن وقت می پرسد: «با توجه به مخالفت شما با این قضیه، دیداری با امام در این مسئله نداشتید؟»، آیت الله مهدوی کنی می گوید: «من به امام چیزی نگفتم، امام در این مسئله خیلی جدی بودند، ما دیگر نمی رفتیم با امام بحث کنیم. آقای هاشمی می گفتند ما در مسئله ریاست جمهوری رفتیم بحث کردیم، گریه کردیم ولی من رسمم این نبود. وقتی امام یک چیزی می فرمودند؛ می گفتیم: "چشم، سمعاً و طاعتاً"». این دو منش متفاوت خود گویای سایر تفاوتهاست.
منبع: هفته نامه سياسي 9 دي
نظرات شما عزیزان: